انتظار ما به سر رسید
بعد از چهل روز چشم انتظاری و دلتنگی ، ساعت 3 صبح از خواب بیدار شدیم لباس قشنگتو پوشیدی ، سرحال و خندون به سمت فرودگاه حرکت کردیم ؛ ساعت 4:30 رسیدیم که دیدیم هواپیما زودتر نشسته ، خوشحال شدیم ک ه بابا علیرضا از سفر حج برگشت و چشم ما روشن به روی ماهش شد دلمون خییییییییییییییییییییییلیییییییییییییییییییی تنگ شده بود خدا رو شکر که صحیح و سالم از سفر اومدی ... . اینم گل زهراناز قربانی واسه حاجی بابا . . آماده شدی میخواهیم ببریمت فرودگاه ، خندون مامان حالا نوبت سووووووووووووووووووووووغاتیه ، که باباعلیرضا ما رو حسابی سوپرایز کرد عک...
نویسنده :
مامان زینب
1:58