اولین محرم در کنار دخترم
امسال محرم واسه مامان و بابا حال و هوای خاصی داشت چون اولین سالی بود که تو کنارمون بودی و خدا رو واسه داشتنت هزاران بار شکر کردیم و از خدا خواستیم به همه اونایی که آرزوی فرزند دارند ، بهشون عطا کنه...
سال گذشته محرم تو دل مامان بودی و مامان نذر کرده بود صحیح و سالم دنیا بیایی و تو رو به مراسم شیر خواره ها ببره ، تصمیم گرفتیم به قم حرم حضرت معصومه بریم تا کنار بانوی کریمه عزاداری کنیم
روز هفتم محرم ساعت 3 بعد از ظهر به سمت قم حرکت کردیم تو ماشین حسابی خوابیدی و لوس بازی در آوردی تا ساعت 12 شب رسیدیم به هتل لاله رفتیم ...
صبح روز هشتم محرم ساعت 7 صبح آماده شدیم برای مراسم شیرخواره ها ، درب ورودی حرم به همه بچه ها لباس علی اصغر می دادند ، مادرای زیادی همراه کودکان دلبندشون برای مراسم اومده بودند ...
توی بغل مامان ثریا به آرومی خواب بودی بیدارت کردم و لباس زیبا علی اصغر رو به تنت کردم دخترم عین
فرشته ها شده بودی مامان فدای صورت ماهت بشه ، قربون دل رباب بشم تا مادر نباشی نمی تونی درک کنی واقعا سخته ...
مراسم به یاد ماندنی بود ،وقتی تو رو روی دستم گرفتم آقای فیلم بردار اشاره کرد که بالاتر بیارمت تا ازت فیلم بگیره ، بعد از چند لحظه عمه زنگ زد گفت که تازه از برنامه زنده زهرا ناز رو دید کلی هم قربون صدقه ات رفت
عکسهای دخترم توی مراسم شیرخوارهها
الهی حضرت علی اصغر نگه دارت باشه
مامان فدای نگاه کنجکاوت بشه الهییییییییییییییییی
نفسسسسسسسسسسسس مامان خوابش گرفت
اینم عکس دخترم که واسه امام حسین مشکی پوشید