انتظار ما به سر رسید
بعد از چهل روز چشم انتظاری و دلتنگی ، ساعت 3 صبح از خواب بیدار شدیم لباس قشنگتو پوشیدی ، سرحال و خندون به سمت فرودگاه حرکت کردیم ؛ ساعت 4:30 رسیدیم که دیدیم هواپیما زودتر نشسته ، خوشحال شدیم که بابا علیرضا از سفر حج برگشت و چشم ما روشن به روی ماهش شد دلمون خییییییییییییییییییییییلیییییییییییییییییییی تنگ شده بود خدا رو شکر که صحیح و سالم از سفر اومدی...
.
اینم گل زهراناز
قربانی واسه حاجی بابا
..
آماده شدی میخواهیم ببریمت فرودگاه ، خندون مامان
حالا نوبت سووووووووووووووووووووووغاتیه ، که باباعلیرضا ما رو حسابی سوپرایز کرد
عکسها ادامه مطلب
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اینم سوغاتی دایی مجید و زن دایی جون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی