معاینه پنج ماهگی زهراناز
بیستم هر ماه میبریمت پیش آقای دکتر معتمد تا معاینه بشی و دستورات لازم رو از آقای دکتر بگیریم ؛ اما این ماه ، به خاطر گریه های زیاد و جیغ زدن که حسابی ما رو کلافه کرده بودی زودتر از همیشه رفتیم
آقای دکتر نگاهی به سیستم اش کرد و شروع کرد به قد و وزن گرفتن ، که وزنت 300/7 شده بود بعد با وزن قبلی مقایسه کرد و از وزنت راضی بود ، عزیزم اینقدر بی تابی می کردی که مامان یادش رفته بود چی می خواست بپرسه و ...
مامان فداااااااااااااای دختر هفت کیلویی خودش بشه
وقتی آقای دکتر گوشت رو معاینه کرد یه " اوه " گفت که ته دل مامان و بابا خالی شد گفت که گوشت التهاب داره به خاطر همین بی قراری میکنی بعد هم کلی دارو برات نوشت ...
الههههههههههههی مادر هیچ وقت مریضیتو نبینه
مامان بمیره که تو درد داشتی ای کاش مامانی به جای تو درد میکشید
اینم داروهات
وقتی داروهاتو خوردی به خواب عمیق رفتی منم بالای سرت بودم و صورت ماهتو نگاه می کردم که مثل فرشته ها خوابیده بودی