زهرا ناززهرا ناز، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 9 سال و 23 روز سن داره

دختر دردانه ی من...

ناز نازی عمه یاسی

ای دست کوچولو پا کوچولو                                    تند تند می خوری  شیر مامانو                     خیلی خوشحالم  که بالاخره تونستی شیشه شیرتو بگیری ، با دستای ناز کوچولوت و ببری سمت لبای توپولوت.       عمه فدات بشه که جای شیشه دست می خوری بوووووووووووووس     ...
19 آبان 1391

شیطونک مامان و بابا

عشق مامان این روزها خیلی بازیگوش شدی      و دوست داری همش باهات بازی کنن . وقتی بیرون میریم خیلی خانوم میشی همش دوست داری بیرونو نگاه کنی به خاطر همین بابایی امشب ما رو بیرون برد اول رفتیم فروشگاه من و مامان برات لباس خریدیم بعد رفتیم لب رود خونه خییییییییییییییییییییییلی خوش گذشت جای بابا علیرضا خالی بود                         اینم قور قووووووووووووووووووووووووری مامان . .       ...
17 آبان 1391

سوراخ کردن گوش های زهراناز

مامانی ، بابایی و مامان ثریا با دخترم رفتیم پیش آقای دکتر تا گوش های نازتو سوراخ کنه خیلی خیلی نگرانت بودیم ، من و مامان ثریا دلمون نیومد بریم داخل مطب ، بابایی بغلت کرد تا دکتر گوشتو علامت بزنه و سوراخ کنه خیلی خیلی گریه کردی منم گریم گرفته بود  دیدم دخترم با دو تا گوشواره قرمز اومد البته با هق هق گریه و... اینم گوشواره های این پرنسس خانوم..........   ...
16 آبان 1391

اولین عید قربان دخترم

امسال اولین سالی بود که خانواده ما سه نفره شد من و بابایی با دختر نازمون رفتیم ساری خونه پدر جون ، خیلی خوش گذشت اما جای  بابا علیرضا خالی بود. ، غروب اومدیم خونه واسه اینکه مامان ثریا تنها بود با هم رفتیم بیرون تا جای خالی بابا رو کمتر احساس کنه ... ...
16 آبان 1391