زهرا ناززهرا ناز، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 9 سال و 13 روز سن داره

دختر دردانه ی من...

یک آخر هفته دلچسب در ساحل دریا

دخترعزیزم ، دلبندم شادی تو و خنده های زیبایت ، بی شک یاد آور این است که باید روزی هزاران بار شکر گذار خدا باشیم ، زیرا با هدیه بی نظیرش به زندگیمان عشق و گرما بخشید و ... دوستت داریم با همه وجود مون هوای مه آلود که هر از چند گاهی آفتابی میشد ...
13 دی 1393

تولد مامان و بابا

  حس بودنت قشنگترین حس دنیاست  تو که باشی  ... هر روز را ... نه ! هر ثانیه را ... عشق است !! حالا که در کنارم هستی ، حس میکنم بودنم را هیچ چیز ... معجزه دست های تو نمی شود !!!   همراه همیشگی ام  تولدت مبارک و شمع صد سالگیت فروزان تولد امسال  برامون لذت بیشتری داشت چون که دختر گلم بزرگتر شده بود و معنای واقعی تولد درک می کرد و تا چند روز بعد از تولد برام از خاطره شمع و کیک و ... صحبت میکرد و وقتی براش لباس عروس پوشیدم  پشت چشم نازک می کرد و قر می داد و قند که خوبه ، کله قن...
21 آذر 1393

دختر دوست داشتنی من

خنده های تو ، کودکی ام را به من می بخشد   و آغوش تو ، آرامش بهشتی   و دستهای تو، اعتمادی که به انسان دارم    و چقدر از با تو بودن ، لحظه هایم رنگ عشق و مادرانگی میگیرد ...   دختر شیرینم ،خیلی خیلی دوست دارم و خدایا از این نعمت زیبایت هزاران بار ممنونم ؛ به خصوص که این روزها محبتت گل کرده و هر لحظه میای و بهم میگی بوس کنم و با بوسه گرمت به اوج آسمون میریم و ...    نفس من و زندگی من و بابایی     ...
14 آذر 1393

محرم امسال با کربلایی کوچکم

  یک عمر اگر روزه بگیریم و بگیرید و بگیرند ،همتا نشود با عطش خشک دهان علی اصغر ... یادش به خیر چه زود زمان میگذرد زهرای کوچکم تازه پنج ماهش شده بود و برای اولین بار به مراسم شیر خواره ها در حرم با صفای حضرت معصومه رفتیم و حال عجیبی داشتم تازه احساس مادرانه را درک میکردم و با تصور اینکه حتی به طفل شیر خوار هم رحمی نکردند دلم آتش میگرفت و هیچ وقت نتوانستم حال اون لحظه به زبان بیاورم و ... انشالله که دستهای کوچک علی اصغر نگه دارت باشد عزیز مادر   زهرا ناز و آیناز در مراسم شیرخواره ها ز اینم ژست گرفتنت     ...
21 آبان 1393

روزهای پاییزی ما

بعد از مدت ها فرصتی شد تا بتونم وارد دنیای مجازی بشم و از روزهای نبودمون بگم و اینکه بابای گلم به سفر حج رفته و حسابی بیقرار دیدنش شدیم و دلتنگ حضور گرم و پر مهرش و ... دیگه اینکه روزمرگی های تابستان تموم شده و مدرسه ها باز شده و از بودن کنار بچه ها لذت می برم و ... از شیرین زبونی هات بگم که هر روز رنگ و بوی تازه ای میگیره و چیزهای جدید تری یاد میگیری و... مامان : زهراناز بابا کجا رف ت ؟ زهراناز : مکه مامان : چادر بخره زهراناز : سه تیکه مامان : واسه زهرای ؟ زهرا ناز : مانیکه (ماه تیکه )   ...
15 مهر 1393

دو سـال و دو مـاه و دوروزگیت مبــــــــــــــــــــــارک

 کودک دلبندم ، زهرای عزیزم  امیدوارم هر روز برایت رویایی باشد  در دست ، نه در دوردست  عشقی باشد در دل ، نه در سر  و دلیلی باشد برای زندگی ، نه روزمرگی ... سال و مــــــاه و روز شدنت مبارک اینم عکسهای امروزت     ...
22 شهريور 1393