بهترین عید زندگیم با حضور دختر عزیزم
در بهاری که پر از معجزه و احساس است
هفت سینم ، سین سیمای تو را کم دارد...
سال 91 برای من و بابایی پر از خاطرات شیرین و به یاد ماندنی بود و بهترین هدیه خدا به ما ، زهراناز گلم بود که با اومدنش به زندگی ما ، یه دنیا صفا و شادی رو به ارمغان آورد...
امیدوارم سال 92 برای همه سالی پر از خیر و برکت باشه و همه مامان و بابا ها سالم باشن و بچه ها زیر سایشون باشن...
امسال عید مثل سالهای گذشته تصمیم گرفتیم با خانواده دایی مجید به مسافرت بریم و تعطیلات رو خوش بگذرونیم و روز 29 اسفند به سمت تهران حرکت کردیم و سپس به سمت قم رفتیم تا لحظه تحویل سال رو در کنار حرم حضرت معصومه باشیم (خییییییییییییییلی با صفا بود) بعد به سمت مریوان حرکت کردیم و چند روزی به گشت وگذار رفتیم و سپس به شهرهای سنندج و همدان و اصفهان رفتیم ودر هر شهری اقامت کوتاهی داشتیم و ...
توی مسافرت امسال ما دو تا وروجک ( یکی بهراد یکی هم زهراناز ) داشتیم که هر چی از کارهاشون بگم کم گفتم ولی با همه سختی ، شیرینی خاص خودش رو داشت و دست به یکی کرده بودن که یه کمی حال ماماناشو جا بیارن ...
دریاچه زریبار مریوان
باغ پرندگان اصفهان
اینم زهرا ناز با لباس کردی
بفرمایید ادامه مطلب
چنان محو تماشای طاووس شدی
اینم صحنه ای از شیطونی هاتون
عکس های سیزده بدر سنگ چال
اینم عیدی مامان ثریا و بابا علیرضا