دومین یلدای نازنینم
دختر عزیزتر از جانم ! برایت در شب یلدا طلوع روشن فردا را آرزو
می کنم و امیدوارم که هیچ گاه شیرینی در کنار هم بودنمان را
فراموش نکنی و یلدایت پر از مهربانی و شادی باشد ...
شب چله مبارک
دخترک شیرینم دوستت دارم تا بی نهایت
امسال شب یلدا به خونه حاج آقا ( بابا بزرگ مامان ) رفتیم و اگه بدونی که حاج آقا چه قدر از دیدنمون خوشحال شد و یاد قدیما به خیر که همه می اومدند و خونه پر می شد از بچه ها
اینقدر خاطره از با هم بودنمون دارم و دوست دارم وقتی بزرگ شدی برات یکی یکی تعریف کنم و ...
و یه اتفاق جالب این بود که خیلی دلم می خواست واسه بابا بزرگ تولد بگیریم و آخه تاریخ تولد 5 دی ماه بود و ما چند روزی زودتر تولد 89 سالگی حاج آقا رو به پا کردیم
دست مادر جون هم به خاطر دوختن پیرهن هندونه ای درد نکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی