عکس های دخترم در دیوا
روز جمعه به همراه مامان و بابا به روستای دیوا پیش بابابزرگ بابایی رفتیم و خیلی خوش گذشت مخصوصا به شما که چند ساعتی رو توی حیاط بازی میکردی و دنبال مرغ و خروس می دوییدی
حیاط خونه بابابزرگ خیلی باصفاست ولی حیف که جای ننه جون خالی بود و یادش به خیر که وقتی می رفتیم دیوا ، ننه جون از بالای ایوون کلی خوشحالی می کرد که دوباره نوه هاش اومدند و عاشق جمع شدن بچه ها و شلوغ بودن خونه بود ...
عاشق گلی و بو میکنی و میگی به به
آخ آفتاب چشمم رو نمی تونم باز کنم
کجا میری دنبال مرغ و خروس ها
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی